ما انسانیم و گاهی دلتنگ میشیم دلتنگ عزیزترینهای زندگیت که از دستشون دادی،دلتنگ دوستان عزیزی که الان فرسنگها با تو فاصله دارن،دلتنگ گریه ای که
بتونی حق حق کنی و بلند بلند با خدای خودت حرف بزنی و از دلتنگیهات بگی
از اشتباهاتت،از داشتهات و تو اوج گریه شکرگذارش باشی و بهش بگی همیشه به یادشی حتی وقتی که حال حرف زدن نداری ،وقتی که خسته میشی و میدونی که مثل کوه پشت تو هست و همیشه و همه جا حواسش بهت هست
و دستت رو هیچوقت رها نمیکنه.
منم تنهایی امروز رو غنیمت دونستم و دردودلی کردم باخدا،عشق و حالی کردم
خیلی وقت بود اینجوری باهاش صحبت نکرده بودم .
نمیدونین الان چه حالی دارم،عین مرغی که از قفس ازاد شده و داره تو اسمون پرستاره واسه خودش دور دور میکنه...
خدایا شکرت،خدایا خیلی دوست دارم که سر به زنگاه به دادم میرسی.
امسال میخوام بهتر از پارسال باشم....
کمکم کن و هیچوقت از هیچکدوم از بنده هات چشم برندار و به خودشون واگذارشون نکن،نذار احساس تنهایی کنن،همینطور که من بیشتر ساعات زندگیم رو از نظر ظاهری تنها بودم و هیچوقت احساس تنهایی نکردم چون همیشه با من بودی...
خدایا دوست دارم.
روز55:دختری در باد...برچسب : نویسنده : 0fatemekhajehasani5 بازدید : 110